کتاب خونی



لباس


نویسنده: هانس کریستین اندرسن
مترجم: محمد صادق جابری فرد
داستان در مورد امپراتوری است که خیلی به لباسهایش علاقه دارد. و مدام برای هر ساعت هفته دنبال لباس جدیدی است. دو مرد بافنده ادعا میکنند که میتوانند لباسی جادویی ببافند که افراد نادان یا کسانی که لیاقت شغلشان را ندارند قادر به دیدنش نیستند. امپراتور بهای گزافی برای رسیدن به این لباس میپردازد. مردم، درباریان و امپراتور نگرانند که اگر نتوانند لباس جدید را ببینند ثابت میشود که یا احمقند یا بی لیاقت. بنابراین همه خود را آماده میکنند که به هر شکل شده لباس را ببینند یا حداقل ادعا کنند که میبینند. این داستان زیبا نشانگر نوعی ضعف، جهل، و طمع در شخصیت یک انسان یا یک اجتماع انسانی است که او را دچار خطا میکند.

ادامه مطلب


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها